۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

فرزند ایران


من پـر از، بـاران ِ بارانـم هنـوز
در دلـم، دل تنـگ ِ یارانـم هنـوز
*
گل به گل، گلبرگ مهـر و آشتی
دسته دسته صبح، حیـرانم هنوز
*
چشمه هــای ِ آبـی ِ کـوهی بلنــد
جویبـاری، دشـت و دامانم هنوز
*
نسترن ها یـاس، دردل کشته ام
خوشه خوشه نخـل ِ آرامم هنـوز
*
بـوتــه های ابـر ِ چشمم در گـذر
سبزه زار ِ خاک ِ ایـرانم هنــوز
در بغل گل بوته ی صلحی سفید
سـرخی ِ خون رنگ ایـمانم هنـوز
*
پرچـمی افراشتـم، در بـاغ ِ بـاد
گوئیـا، فــرزند ِ ایـــرانـم هنـوز
***
احمد شربیانی 27/02/1387 تهران

۴ نظر:

جباري گفت...

خاک پايش توتياي چَشم ِ دل
زنده ام گر، بهر ايرانم هنوز
......
ايران به داشتن فرزندي فرهيخته و عاشق چون شما به خود باليده و مي بالد هنوز.
موفق باشيد و شاد و سلامت تا هميشه هاي ايران عزيزمان

ا.شربیانی گفت...

آزمایشی

vajihe گفت...

با سلام از نوع وبلاگی حضور آقای مهندس گرامی
از اینکه این وبلاگ رو درست کردید خوشحالم. مفهوم درست کردن اون یعنی اجازه ی ابراز نظرات به همه. این خیلی شجاعت میخواد. چون یکی مثل من ممکنه پیدا بشه و شروع کنه به انتقاد سرسختانه از هرچی شعره وغیره. (شوخی میکنم، اینقدر هم آدم بدی.... ببخشید، آدم منتقدی نیستم، فقط یه کم کمتر:-)) اما امیدوارم با این وب لاگ همه ی چیزهای خوب بیشتر بشه. در مورد شعر جالبتون میخوام بگم که در اولین خطوط غرق شدم، با دومی تازه شدم، درسومی و چهارمی جان گرفتم، از بیت پنجم به بعد احساس کردم درحال خوندن شعری جدیدم و باید از اول شروع کنم. احساس می کنم شعر شما دوتا شعره. اما نمی دونم چرا چنین احساسی دارم. گفتم براتون بنویسم و نظر خودتون رو هم بدونم.

عابدی گفت...

باسلام عکس های آن شب با حسین هزارخانی را برایم ارسال کن .دوست دار تو محمودعابدی