۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

احمد عبداللهی شربیانی

اسمش احمد بود. عصر روز نوزدهم همین ماه تیر بود به سال 1389 از هجرت شمسی، که غم آن جوان بیست و چند ساله­ی نازنین و رعنای پسرعمویم دل همه را به درد آورد. با تیر چراغ برق در جاده­ی قرچک و شهرری، انگار دیداری داشت و دیده بوسی. تصادف کرد. تیر چراغ شکست و افتاد روی ماشین. به دنبال مسکن مناسب می­گشت، خانه­اش قرچک بود. شب قبل از حادثه، گویا دزدی به خانه­اش سرک کشیده بود، احمد دیگر نمی­خواست آنجا ساکن باشد. ماشین را از پدر زنش به امانت ­گرفته بود، شاید عجله داشت. آنشب قرار بوده به یک مجلس جشن عروسی هم بروند، شب مبعث رسول خاتم صلی الله علیه. همسری داغدار از خود بجا گذاشت و دختر هفت ساله­ای مثل ماه شب چهارده. دخترش در آخرین لحظات دفن میت، گفت: روی مرحوم را در قبر برایش بگشایند، تا او برای آخرین بار، با بابا احمدش، با دست بای­بای کند. می­گفت: پدرم مقدس بود. گناهی در عمرش نکرده بود. حتما با صاحب­الامر باز خواهد گشت. برای این گریه نمی­کنم، تا اجرش کم نشود. همه را با حرف­هایش در بهشت­زهرا متاثر کرد. روز سه شنبه بیست و دوم خرداد 1389 در مسجد امام محمدباقر (ع) مشهور به مسجد شربیانی های مقیم شهرری مراسم سومش برگزار شد. او پرواز کرده بود و خانواده را داغدار خاطرات، اخلاق و منش انسانی خود، پشت سر را گذاشته. بیش از همه یاد و خاطره اش در ذهن کودکی ِ دختر ِ هفت ساله اش باقی خواهد ماند. پدر، مادر، همسر، دختر، برادران، خواهران، عموها و پسرعموها از خانواده ی عبداللهی، زمانپور، زمانی و ... و اقوام و همشهری های مقیم مرکز از شهرری و تهران، کرج، تبریز و از شربیان آمده بودند. روز قبل، در بستر خاک آرمیده بود در بهشت زهرای مرضیه. خدایش قرین رحمت کند.
احمد شربیانی تاریخ انتشار و نگارش: 25/04/1389 تهران

۷ نظر:

حسین مددی گفت...

تسلیت میگویم برادر عزیز انشاالله غم آخر باشد. قربانت حسین

بروجردی گفت...

خدمت دوست و سرور بزرگوارم، خیلی خیلی متأثر شدم، خداوند متعال به شما و همه خانواده محترم صبر بسیار عنایت بفرماید. روحشان شاد و قرین رحمت بی پایان الهی. با احترام، بروجردی

نگار گفت...

يادش سبز

ا.شربیانی گفت...

از دوستان عزیزم: دکتر حسین مددی، دکتر بروجردی و دوست دیگر نازین negarمتشکرم. امید که خداوند متعال به بازماندگانش مخصوصا دختر هفت ساله اش صبر عنایت فرماید. روان رفتگان همه ی شما و همه ی رفتگان از این دیار خاک شاد. ا. شربیانی

حسین و زینت گفت...

Ahmad(e) Aziz, Ma Ra dar Gham(e) Khod Sharik Bedanid.
Ghorbanat, Hossein Wa Zinat

ا.شربیانی گفت...

از حسین و زینت عزیزم نیز کمال تشکر را دارم.

فارسی گفت...

چنین است رسم سرای کهن ...