۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

کشتی یی گمشده در ساحل، راه

باز هم، پــر زده ام،
دل، به رویـا زده ام.
سخت، تنها و صبور،
درد ِ هجران، ره دور.
صحبت از آینه ها،
شهر فرنگ،
رفته شاهد، تو کجا؟

های، عاشق ِ آن ور ِ رود،
این سر ِ رود.
جام دوشین جهان بینت کو؟
یال و کوپال دل آذینت کو؟
شاهد ِ شهر ِ نگاه.
چیده این سفره ی راه؟
با کسی همسفری؟
راه ِ ره، می سپری؟
...
بگذرد درد، همه درد،
ره رها کن، برگرد.
با همان جام ِ بلورین ِ پر از شهد و عسل، زندگی کن، کمی از حیرت و حسرت بگسل.
تا کی از آن دل بیچاره، وفا می طلبی؟ مرحمی نیست به دستت، که جفا می طلبی؟
کوچه ی تنگ، و یا دشت پر آه.
کشتی یی گمشده در ساحل، راه.
احمد شربیانی 14/09/1388 تهران

۱۴ نظر:

صورتی گفت...

وای خیلی‌قشنگه! این شعر جون می‌ده واسه آهنگسازی... :-)

ناشناس گفت...

صورتی جان، اینقدر دروغ نگو

ناشناس گفت...

شما صورتی نیستی، رنگ و برنگی :-)))))))

ناشناس گفت...

سلام
قسمت نظرات مربوط به سایت غیرفعاله نمی تونم نظربدم

ا.شربیانی گفت...

ناشناس عزیز، شا انگار با صورتی لجی، شاید صورتی کسی نباشه که تو فکر می کنی.

ناشناس گفت...

هیچ پیش فرضی از اینکه صورتی کی باشه ندارم.
وواقعا هم مهم نیست که اوکیست. (مگر اینکه خودتون باشین که دراونصورت حرفهای صورتی شوخی های شما بوده ومیشه ندیده گرفت واظهارنظرهام رو هم همه رو پس میگیرم)اما اگه صورتی یکی دیگه ست وشما نیستید من فقط خواستم به او بگم که اگر نویسندگی رو به عنوان کاراصلی انتخاب کرده نودونه درصد مطمئنم که اشتباه کرده، شاید باید بره دنبال ریاضی محض، باورکنید باهاش لج نیستم :-)

ناشناس گفت...

شما هم میدونید که پلنگ صورتی عاشق کارش بود، شاید اگه صورتی بره دنبال کاری که واقعا دوست داره ازحالت رنگ وبرنگ دربیاد :-))))))))))))

ا.شربیانی گفت...

ولی ناشناس عزیز، صورتی اصلا تو ایران نیست، من از کجا باید بدونم که اون عاشق کارش بوده، گفتم که شما اشتباه می کنید، می تونید برید وبلاگش را ببینید
کافیه روی صورتی کلیک کنید، در همین نظرات اولی، آدرسی که من ایجاد کرده ام هنوز آدرس را درست پیدا نمی کنه، آدرسش
http://pinknet.wordpress.com
صورتی را نمی شناسم ولی اونی را که حدس میزنم و شما هم در وبلاگش میتوانید ببینید، همه ی عمرش نویسنده بوده. لااقل قبل از 1357 که اینطور بوده، حالا نمیدانم، حالا خود دانید

ناشناس گفت...

مهندس عزیز
منظورم از کسی که عاشق کارشه، پلنگ صورتی اصلی درکارتون پلنگ صورتی بود.
اماصورتی توی وبلاگ، صورتی نیست، رنگ وبرنگه :-)
اینکه کسی همه ی عمرش نویسنده باشه دلیل خوبی نیست که انتخابش درست باشه.همون ابتدا قبل از هرگونه اظهارنظری اولین کاری که کردم به تمام وبلاگهای ایشان سرزدم. ومطالب زیادی ازشون خوندم. هنوز هم به نظرخودم معتقدم.

ناشناس گفت...

سلام صورتی
خب معلومه، پربی راه که هیچی، خیلی هم راه راه میگم، ببخشید راس میگم :-)
امضاء: خواننده ی ناشناس وبلاگشون

ناشناس گفت...

دریا عجب طوفانیه
طوفانشم قشنگ شده
دل همه برای یک
قصه ی زیبا تنگ شده

باید به دریا زدورفت
اگرچه تنها، زدورفت
با آخرین پاروی عشق
به قلب رویا زدورفت

این عمرباقی مونده هم
فدای اون آرزوها
به پاس اون بهار سبز
محبتای بی ریا

کشتی نوحم یه روزی
توساحل خدا نشست
اگرچه طوفان شده بود
مقابل خدا نشست

من میدونم یه روز میاد
بساط جنگ جم میشه
از تو کتاب زندگی
این همه رنگ جم میشه


صورتی ی قصه ی ما
حتی اونم یه رنگ میشه :-)))))))

امضا: همون

صورتی گفت...

حالا شما عجالتاً بیا همون‌وبلاگِ خودم با هم صحبت کنیم؛ این‌جا خوبیّت نداره مزاحم آقای شربیانی بشیم بنده‌ی خدا که بی‌کار نیس دَم‌به‌دقیقه ما رو سوا کنه. یه‌اسم هم واسه خودت انتخاب کن جیگرم، دیوار حاشا بلنده.

ناشناس گفت...

صورتی جان
این شعرو به جز دوخط آخر برای آقای شربیانی گفتم
تازشم، من که با شما دعوایی ندارم
تازشم، من دوست دارم اینجا بنویسم خب :-(
ناراحند میشم اگه برم یه جای دیگه
امضا: خودش

هیوا (صورتی رنگ و وارنگ) گفت...

آپ‌دِیت نمی‌کنین آقای شربیانی؟