بـاز لبخندی دگـر کوچید و رفت
آسمـان را زندگی پوشیـد و رفت
باز، باران چشم ها را خیس کرد
اشکها را ابر ِنـو نوشیــد و رفت
بـاز، درگــاه دعــاهــا، بــاز شـد
قبـــــله گــاه قلـب هــا، آواز شـد
چشمه چون بوسید عطریاس را
در مسیر ِ جـویبــار، آغـاز شــد
احمد شربیانی 26/02/1386 تهران
۱ نظر:
آزمایشی
ارسال یک نظر